مقدمه: مروری بر جریان «فمینیسم اسلامی» طرح ایده حمایت از حقوق زنان و برابری جنسیتی از سوی برخی نویسندگان مسلمان از اقصی نقاط جهان طی سالهای اخیر توجه بسیاری از اندیشمندان و فعالان عرصه حقوق زنان را به خود جلب کرده است. از جمله آثار مذکور میتوان به کتاب «زنان و جنسیت در اسلام: ریشههای تاریخی جدال امروزی» نوشته لیلا احمد (ترجمه فاطمه صادقی) اشاره داشت. در این کتاب نویسنده با استناد به رهیافتهای «فمینیسم اسلامی» کتاب را به نگارش درآورده است. طبق دیدگاه فمینیسم اسلامی، یک گرایش تأکید میکند که اسلام هیچ تعارضی با تساوی زنان و مردان ندارد. از جمله طرفداران این دیدگاه میتوان به برخی از نخستین زنان اصلاحطلب در مصر اشاره کرد که به بازتفسیر و ارائه قرائتهای جدید از قرآن پرداختند و ادعا کردند که گوشهنشینی، سیاست جداسازی و تبعیض و حجاب و پوشش که بر زنان تحمیل میشود، ناشی از احکام اسلامی نیست. در بسیاری از کشورهای اسلامی این دیدگاه دنبال شد. مطابق گرایش دیگر، اساساً خاستگاه موضوع تساوی جنسیتی، غرب است و یک امر کاملاً ضداسلامی محسوب میشود. (در همین زمینه: مروری اجمالی بر خاستگاه «فمینیسم اسلامی») لیلا احمد به عنوان یکی از فعالان در عرصه فمینیسم اسلامی که در آثار خود، لزوم بازتفسیر و ارائه قرائتهای جدید از متون دینی را به نفع حقوق زنان مطرح کرده است. لیلا احمد در کتاب «زنان و جنسیت در اسلام» قایل به تمایز و تفکیک میان آموزههای اخلاقی اسلام در رابطه با زنان و آموزههای فقهی و عملی آن است. او معتقد است میان این دو تعارض وجود دارد؛ وی آموزههای اخلاقی اسلام را مبتنی بر دیدگاه مساواتطلبانه و دیدگاههای فقهی را مبتنی بر اعمال تبعیض جنسیتی علیه زنان میداند. زنان و جنسیت در اسلام فمینیسم اسلامی که با طرح برقراری تعامل میان اصول و مبانی دینی با آموزههای فمینیسم پا به عرصه نهاد، در واقع درصدد تقابل با کلیه آموزههای دینی برآمد که منطبق با جریان افراطی فمینیسم نبود. در این میان آنچه بیش از هر چیز برای نظریهپردازان و طرفداران فمینیسم اسلامی حایز اهمیت بوده، این است که در ظاهر مواجهه و تقابل جدی با دین صورت نپذیرد. آنان با تمسک جستن به منابع دینی از جمله قران کریم و احادیث، تلاش جدی برای ارائه تفاسیر کاملاً موسع از این منابع آغاز کردهاند. رویهای که توسط لیلا احمد در کتاب «زنان و جنسیت در اسلام» نیز اتخاذ شده است. از این رو، شاهد آن هستیم که نظریهپردازان مکرراً بر لزوم بکارگیری شیوههای کلاسیک استنباط احکام شرعی از جمله «تفسیر» و «اجتهاد» در راستای احقاق حقوق زنان و ارائه تفاسیر «زنانه» و به دور از «رویکرد مردسالارانه» تأکید میورزند. در ذیل سعی شده است مروری اجمالی بر شیوههای اتخاذ شده توسط طرفداران فمینیسم اسلامی از جمله لیلا احمد (نگارنده کتاب «زنان و جنسیت در اسلام: ریشههای تاریخی جدال امروزی» صورت پذیرد. گفتار اول: فمینیسم اسلامی؛ به دنبال ارائه برداشتهای جدید از متون دینی فمینیسم اسلامی تلاش میکند تا در چارچوب اسلام از طریق تفسیر مجدد قرآن و دیگر متون دین اسلام، تغییراتی ایجاد کند. فمینیستهای مسلمان در میان زنانی که برای تحقق برابری جنسیتی مبارزه میکنند، از جایگاه ویژهای برخوردارند. در واقع فمینیستهای مسلمان معتقدند اسلام، نوعی برابری بالقوه را میان دو جنس مقرر میکند و زنان از این فرصت برخوردارند که متون مذهبی را در راستای دفاع از حقوق خودشان مورد بازخوانی قرار دهند. آنها معتقدند که اسلام با گذر زمان، دچار تحولاتی شده است و در ابتدا تفاسیر قرآن مغایر با منافع زنان، متضمن محرومیت ایشان از قلمروی عمومی و سوءپیشداوری در مورد زنان بوده است. بسیاری از فمینیستهای اسلامی معتقدند که میان حقوق زنان در مذهب و تجربه زندگی بیشتر زنان، شکاف بزرگی وجود دارد. حامیان فمینیسم اسلامی، آن را جایگزین مناسبی برای فمینیسم سکولار و شکلی از فمینیسم میدانند که احتمالاً موفقیت آن در منطقه خاورمیانه بیشتر است. آنها معتقدند که بازخوانی اسلام برای از بین بردن تفاسیر مردسالارانه که طی قرنهای گذشته رواج داشته است، در راستای مبارزه زنان برای آزادی در جهان اسلام مؤثر خواهد بود. گفتار دوم: ابزارهای فمینیسم اسلامی برای ارائه تفسیر جدید از متون دینی 1. استفاده از شیوههای کلاسیک استنباط احکام شرعی آنچه بیش از هر چیز برای نظریهپردازان و طرفداران فمینیسم اسلامی حائز اهمیت بوده، این است که در ظاهر مواجهه و تقابل جدی با دین صورت نپذیرد. آنان با تمسک جستن به منابع دینی از جمله قران کریم و احادیث، در تلاش بودند تفاسیر کاملاً سلیقهای، شخصی و غیرکارشناسانه توسط طرفداران و نظریهپردازان، از این منابع ارائه دهند. از این رو، شاهد آن هستیم که نظریهپردازان مکرراً بر لزوم بکارگیری شیوههای کلاسیک استنباط احکام شرعی از جمله «تفسیر» و «اجتهاد» در راستای احقاق حقوق زنان و ارائه تفاسیر «زنانه» و به دور از «رویکرد مردسالارانه» تأکید میورزد. شیوه اصلی این فمینیسم اسلامی، مبتنی بر شیوههای اسلامی کلاسیک اجتهاد، (بررسی و مطالعه مستقل منابع دینی) و تفسیر (تفسیر قرآن کریم) است. فمینسم اسلامی در ارتباط با قرآن، درصدد است که خود زنان، تجربیات و مسائل خاص خود را به عنوان زن مدنظر قرار داده و سپس به ارائه تفسیر از قرآن مبادرت نمایند. طرفداران فمینیسم اسلامی بر این باورند که در شیوههای کاسیک، عمدتاً تفسیر قرآن مبتنی بر تجربیات مردان و رویکردهای مردانه است و به طور کلی، تحت تأثیر جوامع مردسالارانهایست که در آنها زندگی میکردند. 2. استناد به قرآن به عنوان مهمترین منبع اسلامی فمینیسم اسلامی شاخهای از فمینیسم است که درصدد ارائه آموزههای خود با استناد به قرآن است. در واقع نظریهپردازان فمینیسم اسلامی ادعا میکنند که فمینیسم اسلامی، یافتهها و رسالت اصلی خویش را از قرآن دریافت کرده است. آنها اذعان دارند که قرآن حقوق و عدالت را برای همه بشریت اعم از زن و مرد به ارمغان آورده است. یکی از نظریهپردازان فمینیسم اسلامی به نام «مارگات بدران» (Margot Badran) در مقالهای که برای الاهرام مصر (Egypt’s Al-Ahram Online) چاپ نمود، تصریح کرد: «فمینیسم اسلامی که مفاهیم و خاستگاه اصلی خود را از قرآن دریافت کرده است، حقوق و عدالت را برای زنان و مردان به طور کلی مطالبه میکند. فمینیسم اسلامی حقوق زنان، برابری جنسیتی و عدالت اجتماعی را ارتقا میبخشد.» 3. تلاش برای حل تعارض میان اسلام و فمینیسم با ارائه تفسیرهای سلیقهای از قرآن «فاطمه فخریه» (Fatemeh Fakhraie) یکی از طرفداران فمینیسم اسلامی در مقالهای تحت عنوان «مسلمان بودن و فمینیست بودن، انحصاری نیست» اذعان کرده است: «امروزه نمیتوان هم یک فمینیست و هم یک مسلمان بود. همین امر منجر به بروز برخی برداشتهای غلط شخصی در مورد اسلام و فمینیسم شده است. با توجه به اینکه یکی از ارکان دین اسلام عدالت و برابری است، بنابراین باید مانع این سوءبرداشتها شد. در قرآن، اهمیت و احترام به عدالت و کرامت انسانی همواره جلب نظر میکند. این آرمانها و ارزشها، همان چیزی است که فمینیسم برای زنان به ارمغان آورده است. از این رو در یک نگاه کلی، هیچ تعارضی میان اسلام و فمینیسم وجود ندارد.» 4. شیوههای انتقادبرانگیز فمینیسم اسلامی؛ «تفسیر زنانه قرآن»و «اجتهاد» به رأی متون دینی نظریهپردازان فمینیسم اسلامی که درصدد نهادینه کردن حقوق زنان، تساوی جنسیتی و عدالت اجتماعی بودند، مبادرت به «تفسیر زنانه قرآن» کردند. در این تفسیر بنا به اذعان خود فمینیستهای مسلمان، سعی شده است که آمیزهای از شیوههای اسلامی کلاسیک تفسیر با گفتمان سکولاریستی حقوق و عدالت به کار گرفته شود. بنا به ادعاهای طرفداران فمینیسم اسلامی اگر چه این دو موضوع در وادی امر، متعارض بنظر میرسید، لیکن اکنون در نوشتارها و مقالات متعددی که در ارتباط با فمینیسم اسلامی به چاپ رسیده است، بتدریج این شکاف کمتر شده است. بحث و تئوری اصلی فمینیسم اسلامی این است که در قرآن، اصل برابری میان همه ابنای بشر به رسمیت شناخته شده است. «حسنی عبود» (Hosni Abboud) در آثار خود در خصوص زن در قرآن اذعان کرده است که تنها زنی که در قرآن از او نام برده شده است، «مریم» است. در قرآن اصل برابری به رسمیت شناخته شده، ولی شیوههای اعمال این اصل در عمل با دخالت ایدههای مردسالارانه تخریب شده است. از دیدگاه نظریهپردازان فمینیسم اسلامی، «فقه اسلامی» دارای یک رویکرد کاملاً سنتی است که با دیدگاههای مردسالارانه درآمیخته شده است. احادیث و روایاتی نیز که از پیامبر نقل میشود، در بسیاری از موارد فاقد اعتبار و سندیت لازم است. از احادیث در بسیاری موارد به صورت نابجا و بدون لحاظ نمودن ارتباط با موضوع استفاده میشود. از این رو، اولین اولویت برای طرفداران فمینیسم اسلامی این است که به سراغ مبانی اسلامی و متن قرآن بروند. لذا برخی از فعالان عرصه فمینیسم اسلامی از جمله امینا ودود (Amina Wadud)، ریفات حسن (Rifaat Hassan) و فاطیما ناسیف (Fatima Naseef) عمده تمرکز خود را بر متن قرآن گذاشتهاند. برخی دیگر نیز بر روی احادیث تمرکز کردهاند. از جمله میتوان به فاطیما مرنیسی (Fatima Mernissi) و هدایت توکسال (Hidayet Tuksal) اشاره کرد. 5. رهیافتهای فمینسم اسلامی برای تحقق اهداف خود در قبال منابع اسلامی بنا به ادعای طرفداران فمینیسم اسلامی، در قرآن چندین آیه وجود دارد که برابری زنان و مردان را مورد تصریح قرار میدهد. یکی از این آیات در سوره حجرات است که خداوند میفرماید: «ای انسانها ما شما را از یک مرد و یک زن خلق کردهایم و شما را به قبایل و ملیتهای مختلف درآوردیم تا یکدیگر را بشناسید...» اساساً تمامی انسانها برابرند و آنها فقط بر مبنای عملکرد خوب خود و اجرای اصل قرآنی عدالت با هم متفاوت خواهند بود. در هرمنوتیک فمینیستی، میان اصول بنیادین و دائمی و نیز اصول موقتی تفکیک قائل میشوند. در مورد اصول اخیرالذکر، ممکن است رویههای مشخصی تحت شرایط و اوضاع خاص یک جامعه تجویز شود. هرمنوتیک فمینیستی در واکنش به آیات قران سه شیوه اتخاذ کردهاند: الف) بازخوانی مجدد آیات قرآن و تصحیح داستانهای رایج در قرآن کریم در ارتباط با موضوع زنان و مردان، که برتری مردان بر زنان را القا میکند؛ به طور نمونه داستان مربوط به خلقت انسان و وقایع پس از آن. ب) مدنظر قرار دادن آیاتی که به طور صریح برابری مردان و زنان را مطرح میکند. ج) ارائه قرائتهای جدید از آیاتی که ناظر بر بیان تفاوتهای زنان و مردان بوده و عمدتاً به گونهای تفسیر شده است که برتری و تسلط مردان را توجیه کند. گفتار سوم: نکاتی پیرامون کتاب «زنان و جنسیت در اسلام: ریشههای تاریخی جدال امروزی» 1. مقایسه وضعیت زنان قبل و بعد از اسلام یکی از نکات مطرح در کتاب «زنان و جنسیت در اسلام» این است که به رغم اذعان نویسنده به عدم وجود مستندات کافی دال بر چگونگی وضعیت زنان در عصر جاهلی پیش از ظهور اسلام، صراحتاً وضعیت زنان و دختران در عصر جاهلی را بهتر و مترقیانهتر از وضعیت آنان بر طبق احکام اسلامی میداند. این در حالی است که سنت زنده به گور کردن دختران در عصر جاهلی که آیین مقدس اسلام به مقابله با آن پرداخت و آن را ریشهکن نمود، آشکارا دلالت بر وضعیت نامناسب زنان و دختران پیش از ظهور اسلام دارد. نویسنده در این ارتباط خاطرنشان می کند:«این استدلال اسلامگرایان که ممنوعیت نوزادکشی در اسلام مبین این واقعیت است که اسلام وضعیت زنان را در جمیع جهات بهبود بخشیده است، نادرست و سادهلوحانه است. زنان قبل از اسلام در قیاس با آنچه در اسلام برایشان مجاز شناخته شده است، از استقلال جنسی بیشتری برخوردار بودهاند. استقلال و مشارکت زنان با تأسیس اسلام و نهادینهکردن ازدواج مشروع از میان رفت... استقلال و تکهمسری از زندگی زنانی که محمد(ص) پس از پیامبری و بدست گرفتن رهبری اسلام با آنها ازدواج کرد، رخت بربست.» نکته قابل تأمل در مورد کتاب «زنان و جنسیت در اسلام» (لیلا احمد) این است که در بخشهایی از این کتاب، بدون ارائه دلایل و مستندات تاریخی مبادرت به تمجید از وضعیت زنان در عصر جاهلیت شده است. در حالی که نویسنده کتاب، صراحتاً اذعان دارد که یافتههای مربوط به ازدواج و وضعیت زنان در عربستان پیش از اسلام، بسیار ناچیز و مضامین آن، نامتعین است. حال این سؤال جدی در رابطه با کتاب حاضر مطرح است که بر مبنای چه مستنداتی نویسنده کتاب مکرراً خاطرنشان میکند که وضعیت زنان و وضعیت ازدواج قبل از اسلام مطلوبتر بوده است و پس از ظهور و تقویت اسلام، رفته رفته زنان بسیاری از حقوق و مزایای عصر جاهلیت را از دست دادند؟! در واقع خواننده این اثر، نمیتواند در این زمینه به راحتی با نویسنده کتاب همراه و همعقیده شود و ناخودآگاه سؤالات مکرری به ذهنش متبادر میگردد که پاسخی برای آنها در کتاب نمییابد. 2. دیدگاه طرفداران فمینیسم اسلامی در ارتباط با چندهمسری زنان از جمله موارد مورد اعتراض فمینیستها، به رسمیت شناختن چندهمسری برای مردان و ممنوعیت چندشوهری برای زنان است. لیلا احمد در کتاب «زنان و جنسیت در اسلام» نیز صراحتاً مطرح میکند که یکی از نکات مثبت وضعیت زنان در عصر جاهلی، امکان چندشوهری یک زن بوده است. البته وی بطور مجمل و مبهم از احکام اسلام سخن به میان آورده و به تفصیل به بررسی آنها نپرداخته است. بطور نمونه نویسنده در رابطه با مفهوم «زنا» خاطرنشان میکند: «زنا برای نخستین بار در اسلام به کار رفته و احتمالاً به انواع ازدواج شامل ازدواج چندشوهری و اشکالی از ازدواج موقت که در دوره جاهلی کاربرد داشته و اسلام آن را غیرقانونی خوانده، اطلاق میشود. ظاهراً برای اسلامآورندگان نیز همواره این روشن نبوده است که منظور از زنا چیست.» همچنین وی مطرح میکند که «اسلام بطور کاملاً گزینشی برخی از آداب و رسوم رایج در میان جوامع قبیلهای را تقدیس و برخی را تحریم کرد. از جمله تحریم چندشوهری برای زن و تجویز تعدد زوجات برای مرد را میتوان نام برد. در نهاد ازدواجی که اسلام تأسیس کرد تقدم پدر و برخورداری مرد از حق مالکیت بر جنس زن و فرزندان او اهمیت پیدا کرد.» در واقع به نظر میرسد نویسنده کتاب متأثر از آموزههای روشنفکری و فمینیستی، به مبانی احکام و آموزههای اسلامی بیتفاوت بوده و صرفاً با رویکردی جنسیتی به طرح گوشهای از آنها پرداخته است. نکته قابل توجه آن است که وی در بخشی از کتاب اذعان میکند که: «ازدواجهای متعدد پیامبر اغلب با زنان بیوهای بوده که همسران خود را در جهادها از دست داده بودند. اساساً جهادهای صدر اسلام سبب شده بود که تعداد زیادی از بیوگان در جامعه اسلامی باشند که نمیتوانستند تحت حمایت خانوادهشان قرار گیرند. بنابراین جامعه اسلامی خود را با مسئولیت تأمین آنها مواجه دید. تشویق مردان به ازدواج با بیش از یک زن، هم مشکل حمایت از این بیوگان را حل میکرد و هم جامعه جوان را به سمت مسیر نوینش استحکام میبخشید؛ این رسم باعث ورود زنان به نوع جدیدی از زندگی خانوادگی و مانع از بازگشت به رویههای ازدواج دوره جاهلی شد.» بنابراین لیلا احمد ضمن انتقادی که به اساس جواز تعدد زوجات در اسلام دارد، اما به طرح مصادیقی از آن پرداخته که از قضا مغایر با پیشداروری وی و در راستای تأمین منافع و حقوق زنان از جمله زنان بیوه است. از جمله شیوههای علمی رد یک فرضیه یا نظریه، ارائه مثال نقض است. در این کتاب نویسنده خود به ارائه مثال نقض در رد نظریه خود مبنی بر غیرعادلانه و نامطلوب بودن تعدد زوجات برای زنان در همه شرایط و احوال پرداخته است. به نظر میرسد با اندک تأملی در متن کتاب «زنان و جنسیت در اسلام» نمونههای متعددی از این قبیل قابل ذکر است و البته شاید دلیل این امر عدم قطعیت نویسنده در مورد نظریاتی است که ارائه میدهد و از جمله نقاط مثبت آنکه نویسنده از آوردن نمونههای تاریخی مغایر با آموزههای مورد پذیرش خود امتناع نکرده است. 3. الگوی مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان از دیدگاه طرفداران فمینیسم اسلامی نویسنده کتاب «زنان و جنسیت در اسلام» به منظور تبیین آزادی اجتماعی و مشارکت سیاسی زنان در عصر جاهلی و محدودیت و پردهنشین شدن زنان مقارن با ظهور اسلام، به اقدامات غیرانسانی هند بنت عتبه، در جنگ احد اشاره میکند. وی صراحتاً از اقداماتی که هند در جریان جنگ و در جهت مثله کردن اجساد میدان نبرد انجام داد، به بزرگی یاد میکند و آن را به منزله مشارکت آزادانه زنان در امور اجتماعی و سیاسی تلقی مینماید. البته انتقادی که به لحاظ علمی در اینجا به نویسنده وارد است این است که وی بدون طرح معیارها و ملاکهای مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان، استدلال خود را مبتنی بر نمونهای تاریخی کرده و البته نمونه مذکور با آموزههای حقوق بشری که فمینیسم خود را وامدار آن میداند، در تعارض آشکار قرار دارد. 4. حجاب، مترادف با پردهنشینی از دیدگاه طرفداران فمینیسم اسلامی در کتاب «زنان و جنسیت در اسلام»، حجاب و پردهنشینی مترداف دانسته شده است. نویسنده اذعان میکند: «تمایزی میان حجاب و پردهنشینی وجود ندارد و واژه حجاب دال بر پذیرش پردهنشینی در اسلام است. آیات قرآنی پردهنشینی را نهادینه کردند(سوره 33- آیه 53). نهادینهشدن پردهنشینی پیامبر میان همسرانش و اجتماع، فاصله و در عمل اشکالی از جداسازی حرمسراوار را ایجاد کرد. این در حالی است که در قرآن در هیچ جا به صراحت به حجاب توصیه نشده است؛ ظاهراً حجاب توسط پیامبر به عربستان نیامد، بلکه از پیش در میان برخی طبقات به ویژه طبقات مرفه وجود داشت» همچنین نویسنده معتقد است که جامعه اسلامی شاهد افول مشارکت و استقلال زنان در جامعه بود و زنان با ظهور اسلام دچار محدودیتهایی شدند، که از جمله آنها به محرومیت زنان از فعالیت اجتماعی، هنجارشدن پردهنشینی جسمانی زنان و نهادینهشدن اطاعت به عنوان وظیفه زن اشاره میکند. در پاسخ به این رویکرد، مستندات بسیاری از سیره عملی و اقوال پیامبر(ص) و دیگر پیشوایان دینی قابل ارائه است که به موجب آنها تفاوتی میان زنان و مردان در آموزش و پرورش، مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی و جنبههای فردی متصور نیست؛ اگرچه رعایت پارهای حدود و ملاحظات از سوی زنان و مردان لازم دانسته شده است. 5. انحراف بزرگ فمینیسم اسلامی؛ تفکیک میان ابعاد اخلاقی و احکام عملی اسلام از جمله ایراداتی که به شیوه نویسنده وارد است، اینکه با مطالعه این کتاب برداشت متقنی از رابطه منطقی اجزای دین با یکدیگر به دست نمیآید. وی تصریح میکند: «رویکرد اخلاقی اسلام کاملاً مساواتطلبانه است و برابری جنسیتی را هم در بر میگیرد، در حالی که این رویکرد در تعارض با ساختار سلسله مراتبی ازدواج که در جامعه صدر اسلام نهادینه شد، است. تعارض دیدگاههای عملی و اخلاقی اسلام در قرآن هم وجود دارد.» همچنین وی میافزاید: «در اسلام دو نظر متمایز و دو فهم رقیب از جنسیت وجود دارد که یکی از آنها در ایجاد قواعد عملی برای جامعه بروز یافته و دیگری در بیان دیدگاه اخلاقی. اسلام ازدواج را بصورت سلسله مراتب جنسی نهادینه کرد. در شکل اخلاقیاش که متولیان قانونگذاری عملاً نسبت به آن بیتوجه بودهاند، مصرانه بر اهمیت وجوه معنوی و اخلاقی و برابری افراد تأکید کرده است. در حالی که دیدگاه نخست وسیعاً به بدنه اندیشه سیاسی و فقهی راه یافته و فهمی ابزاری از اسلام را بوجود آورده است. دومین دیدگاه که مسلمانان عادی، یعنی کسانی که کاملاً از جزئیات میراث ابزاری اسلام ناآگاهاند، آن را اختیار کردهاند، تأثیر اندکی بر میراث سیاسی و فقهی اسلام داشته است. مسلمانان عادی از متن مقدس به گونهای موجه و مشروع پیامی را میشنوند که با آنچه از سازندگان و مجریان اسلام مردسالار و ارتدوکس به گوش میرسد، متفاوت است.» ایراد اصلی وارد بر رویکرد اتخاذشده توسط لیلا احمد در کتاب حاضر این است که وی بدون طرح مبانی نظری ایدههای خود، صرفاً آسانترین شیوه را برگزیده است. وی صراحتاً بخشهایی از دین را که با آموزههای روشنفکرمآبانه خود انطباق ندارد، ذیل عنوان آموزههای فقهی قرار داده و همه آنچه را که به عنوان «آموزههای فقهی» متصف کرده است، سراسر مردسالارانه و مغایر با روح تعالیم اخلاقی قرآن دانسته است. همین امر میتواند به عنوان یکی از ایرادات علمی کتاب حاضر قلمداد شود. زیرا وجود عناصری چون عقاید، اخلاق و احکام در دین و رابطه منطقی آنها با یکدیگر و نیز تعامل و تلازم رهیافتهای مختلف فقهی، فلسفی، اخلاقی و غیره از جمله اموری است که کلیت آن در اسلام غیرقابل انکار است. 6. سه حوزه افول وضعیت زنان پس از اسلام بنا به اذعان لیلا احمد در کتاب «زنان و جنسیت در اسلام»، سه حوزهای که وضعیت زنان پس از اسلام در آنها افول کرد، عبارتند از: جنگ، مذهب و ازدواج. 6.1. جنگ بطور نمونه نویسنده اشاره میکند به اینکه: «خوارج جهاد را در کنار نماز و روزه و حج و زکات وظیفه آیینی برای زنان و مردان تبدیل کردند. همچنین خوارج کنیزداری و ازدواج دختر نه ساله را ممنوع کردند.» وی معتقد است که، قرائتهای کاملاً متفاوت از کردار و گفتار پیامبر و قرآن توسط خوارج، نشانگر آن است که چطور صرف تفسیر و تأکید بر برخی از کردارها و متون در رابطه با زنان میتواند در عمل، به اسلام کاملاً متفاوتی منجر شود. در پاسخ به این رویکرد که مؤید هر تفاوتی به هر قیمتی است، میتوان به طرح این سؤال بسنده کرد که به واقع آیا معافیت زنان از حضور در میدانهای جنگ و خونین نبرد، اعمال محدودیت و نقض حقوق زنان محسوب میشود و یا به تعبیر حقوق بینالملل بشر معاصر، به نوعی «حمایت مضاعف» از زنان است؟ وقتی شاهد چنین موضعگیریهای غیراصولی از سوی طرفداران فمینیسم اسلامی میشویم، این ایده بیش از پیش به ذهن متبادر میگردد که جریان فمینیسم اسلامی در برخی زمینهها به نوعی تناقض گرفتار میشود. به عبارت دیگر گاهی پافشاری و اصرار بر تحقق برابری جنسیتی در تمام شئون فردی، خانوادگی و اجتماعی ناگزیر زنان را از برخی منافع و مزایایی که به موجب قوانین عرفی و حقوقی از آن بهرهمند بودند، محروم میکند که البته این اتفاق در نگاهی کلان امنیت، آرامش و بهبود وضعیت زندگی زنان را که آرمان فمینیسم است، به مخاطره خواهد انداخت. 6.2. مذهب شواهد مربوط به زنان در جامعه صدر اسلام حاکی از این است که زنان مشخصاً در فعالیتهای جامعه که شامل مذهب و جنگ بود، وارد شده و در فعالیتهای مذهبی و اجتماعی حضور پیدا میکردند. در واقع با رعایت برخی شرایط و پارهای ملاحظات که ناظر بر کیفیت حضور زنان و مردان در مجامع عمومی است، در آموزههای اسلامی قید کلی برای ممنوعیت مشارکت اجتماعی و دینی زنان مشاهده نمیشود و البته اکنون پس از گذشت قرنها از صدر اسلام، زنان مسلمان در انجام فعالیتها و امورات مذهبی با ممنوعیتی مواجه نیستند. 6.3. ازدواج نویسنده در مورد افول وضعیت زنان در امر ازدواج پس از ظهور اسلام اذعان میکند: «وضعیت زنان در صدر اسلام مناسب بود، اما بتدریج با در آمیخته شدن خواستها و مطامع عباسیان در آموزههای اسلامی، بتدریج وضعیت زنان رو به افول گذاشت. مدارک کافی در دست است که نشان میدهد درصدر اسلام زنان مکرراً پس از طلاق یا بیوه شدن ازدواج میکردند و این کار را بدون خجلتزدگی انجام میدادند. در صدر اسلام ازدواج با غیرباکره ننگ نبود. از بین زنان پیامبر خدیجه چهل ساله بود که با او ازدواج کرد و تنها عایشه پیشتر ازدواج نکرده بود. سایر زنان پیامبر بیوه بودند. شروط ضمن عقد نیز در زمان ازدواج نامتعارف نبود. اما به مرور زمان، در هم آمیختگی مفاهیم «شیء»، «برده» و «زن» منجر به ترکیب منحصر به فرد تحقیر زن و موجب زوال ایده انسان بودن زن در جامعه عباسی نزد همهکس اعم از زن و مرد شد. در این جامعه زن به معنای عینی و عملی «برده و شیئی قابل خرید و فروش برای تمتع جنسی» محسوب میشد. اینها همه مبدل به بخشی از میراث تمدن اسلامی شد. همچنین با فتوحات، نومسلمانان از مذاهب دیگر از جمله مسیحیت و آیین یهود و زرتشتی به اسلام گرویدند. طبیعتاً آنها اسلام را بر حسب ذهنیاتی که با خود به اسلام آورده بودند، پذیرفتند و اسلام هم این سنتها را جذب کرد.» نویسنده در کتاب حاضر، صراحتاً بسیاری از احکام و آموزههای فقهی اسلامی را تقلید و ملهم از آموزههای سایر ادیان و حتی سایر جوامع غیردینی میداند. نکته قابل تأمل این است که نگارنده کتاب، دلایل علمی قابل پذیرشی برای این ایده خود مطرح نمیکند، بلکه صرفاً آنچه را از دین که با افکار روشنفکرانه خود نمیپسندد، با زدن مهر و برچسب التقاطی بودن، از دایره دین خارج میکند. 7. مبارزه سیاسی با استعمار و مقابله با منع حجاب منازعه بر سر حجاب در پایان قرن نوزدهم در کشورهای اسلامی خصوصاً مصر مناقشهبرانگیز شد. از دیدگاه نویسنده کتاب «زنان و جنسیت در اسلام» مبارزات سیاسی بر ضد استعمار با مبارزه با زنان علیه حجاب رابطه نزدیک و پیوند گسستناپذیر دارد. وی خاطرنشان می کند: «قوانینی نظیر حجاب که آداب و رسوم ارتجاعی و تحقیرآمیز است که ملتهای مسلمان را به وضعیت تأسفبار جهالت افکنده و از اسلام برنخواسته است، بلکه در فساد و سوءبرداشتی ریشه دارد که در طول قرنها اسلام را احاطه کرده است... نخستین اصلاح بنیادین در فرهنگ و اجتماع که باید در کل جامعه حادث شود، رفع حجاب است.» وی در راستای مقابله با حجاب، به نقل از برخی روشنفکران پرداخته است که در اسلام، ازدواج بر عشق استوار نیست، بلکه بر شهوت استوار است. زن مسلمان که زنده زنده در پشت پرده حجاب مدفون میشود، زندانی و برده است... نه همراه و حامی. نویسنده کتاب در اظهارنظراتی متناقض با آنچه پیرامون رابطه تنگاتنگ میان مبارزه با حجاب و مبارزه با استعمار اذعان نموده است، در جای دیگری از کتاب، پرده از برخی وقایع برمیدارد و ناگزیر اعتراف میکند: «استفاده استعمار از فمینیسم برای ارتقای فرهنگ استعمارگران و زوال فرهنگ بومی، از آن پس باعث بوجود آمدن این شائبه برای فمینیسم در جوامع غیرغربی شد که ابزاری در جهت خدمترسانی به سلطه استعماری است. این شائبه موجب شد تا فمینیسم در انظار اعراب مشکوک جلوه کند و متهم شود به اینکه همدست منافع استعماری است. تردیدی نیست که این شائبه مبارزه فمینیستی در جوامع مسلمان را با مانع روبرو کرده است.» همچنین وی میافزاید: «اصلاحاتی که توسط رهبران سیاسی طبقات بالا بر مبنای آموزههای غربی صورت گرفته، در برخی از کشورها از جمله ترکیه منجر به اصلاحات حقوقی به نفع زنان شده است. از جمله میتوان به قانون خانواده جدید ترکیه اشاره کرد که ملهم از قانون سوئیس است و به زنان حق طلاق داد وتعدد زوجات را ملغی کرد و حق حضانت را برای پدر و مادر به رسمیت شناخت. این اصلاحات بیش از همه به نفع زنان بورژواز شهری بود و خارج از این طبقه تأثیر زیادی نداشت. اما مهم این است که ببینیم آیا این قوانین تاب خواهند آورد یا نه، زیرا حتی در ترکیه هم اسلام و حجاب در حال احیا شدن دوباره است و زنان ستیزهجوی ترک اعتصاباتی را به راه انداختند و دست به اعتصاب غذا زدند تا از حق داشتن حجاب برخوردار شوند.» در واقع نویسنده به صراحت فاصله میان آرمان و آمال فمینیستها و مطالبات عموم زنان اجتماع را مورد تأیید قرار میدهد و این دریافتی است که تأیید آن از سوی یک فمینیست ارزش دوچندانی دارد که در کتاب«زنان و جنسیت در اسلام» به آن اشاره میشود. * دانشجوی دکترای حقوق بین الملل

نظرات